“برای نزدیکی و همگرایی قوم خویش ، کمک بهم و ستیز با نادانی و ناراستی را پیش گیرید .
نادانی ، خودخواهی به بار می آورد
هیچ پیر جهان دیده ای منکر برآیند زهرآلود ، دارایی حرام در زندگی آدمی نیست
آسودگی آدمی ، به گنج و دینار نیست که به خرد است و روشن بینی
نیکی برآیند خرد است ، در دل و روان آدمی .
آسیب دیده همیشه درهای رویاهایش کوچک و کوچکتر می شود ، مگر با امید که شرایط ما را دگرگون می سازد
پیران جهان دیده برای گفتگو مانع تراشی نمی کنند
اسنخوان بندی فریاد ، پاسخ هزاران ستم بی صداست
آنکه می دزدد ، جز حق خویش چیزی نمی ستاند . اما این ستاندن نفرین و خواری ابدی در پی دارد
جام عمر را جز با می دلدادگی به خرد و دانش پر مکن
راز اندوختن خرد ، یکرنگی است و بخشش
خواسته مراد از مرید خاموشی و ژرف نگریست ، و خواهش مرید از مراد ، نشان دادن مسیر پیشرفت .
آنگاه که نمی دانم چه می گویم ، جز راستی چیزی بر زبانم جاری نیست
برای ماندگاری ، رویایی جز پاکی روان نداشته باش
یاد اشک و شیفتگی ، آویزه خاموش دلهاست
خودت را بشناس اما به آن مبال
راه آشتی را کسی باید بیابد که خود سبب جدایی شده است .
نگاه زمینیان ، تهی است از انوار آسمانیان .
بسیاری در پیچ وخم یک راه مانده اند و همواره از خویشتن می پرسند : ما چرا ناتوان از ادامه راهیم . بدانها باید گفت می دانی در کجا مانده ای؟ همانجای که خود را پرمایه دانسته ای.
بسیاری بخاطر برآیند هنجارهای درونی اشان بین نمای سپید و پاکی در اشتباهند
ره آورد سفر در درون آدمی ، به جز خرد و پیشرفت نیست
رهایی و آزادی ، برآیند پرستش خرد است و دانایی
انسان خردمند ، تار و پودهای اصلی زندگی را می یابد
کردار ناپسند خویش را با دارایی زیاد هم نمی توانی پنهان سازی
پرتگاه می تواند به وجدآورنده روان و یا کشنده جسم باشد
خودآختگی قابلیتی است که بسیاری ندارند
نکات سخت هم اساسی ساده دارند
سرود طبیعت ضربانی ملایم و کشیده دارد
برای نوشیدن شهد بهشت ، هموار نگاهت به راستی باشد و درستی
برای آنکه روانت را بپروری ، ابتدا با خود یکی شو
کاهلی خشم بدن را در پی دارد و چه زود با لرزش و تلاتم آن را بروز می دهد
سفر ، نای روان است برای اندیشه و آرمان بزرگ فردا
بازده خرد برای اهل معنا ، کلام سکرآور است .
خموشی ، دری به سوی نگاه ژرف تر است
برای دلهره شبانگاهان ، نسیم گرما بخش خرد را همراه کن
ستایشگر همیشه بر ستایش شونده در حال پیشی گرفتن است . او یاد می کند و دلدار برآورده می سازد
کسی که همسر و کودک خویش را رها می کند ، در پی خفت ابدیست
برای آنکه پرواز کنی ، پیکر خویش را به حال خود رها مکن
به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به بهره اش نیز بیاندیش
در زندگی نادان سرانجام یک گره ، صدها گره باز نشدنی است
با بردباری همه چیز در چنگ توست .
در کنارمان دلبر هست و اگر نیست ، در سفر رسیدن به اویم . پس تنهای وجود ندارد
برای کسب گنج سکوت ، بارگاه دانش ات را بزرگتر بساز
برای آنکه به فرودستی گرفتار نشویی ، دست گیر آدمیان شو
روان مردگان و زندگان در یک ظرف در حال چرخش اند
پر حرفی در هنگام اندرز ، از اثر آن می کاهد
با خرد ، به سرچشمه پاکی بیاندیش . آدمی گاهی مبدا را اشتباه می گیرد ، برسان زمانی که رودها را سر چشمه دریاها می نامد ، حال آنکه ابرها از دریاها برمی خیزند و رودها و چشمه ها را لبریز می کنند
به ارزش نگاه دوست را هنگامی پی می بری که در بند دشمن و بدسگالان باشی
تاریکی در زندگی ماندگار و ابدی نیست ، برسان روشنایی
راهی جز نرمش و بازی با هستی نیست
روشنایی روز ، دلیل و برهان نمی خواهد
هنگامه شادمانه سرودن و بنواختن ، چه زود گذر و کوتاه است
میرآب ، به اندازه دهد ، همه دشت سبز باقی خواهد ماند
شب زندگی برای خردمند ، همچون روز روشن است
اندرز جوان باید کوتاه ، تازه و داستان وار باشد
هرگز هنگام گام برداشتن به سوی آرمان بزرگ ، نگاهت به آنانی که دستمزد خویش را پیشاپیش می خواهند نباشد ! تنها به توانایی های خود اندیشه کن
در هستی جنبش حشرات هم چهار چوبی دارد .
اگر بر ساماندهی نیروهای خود توانا نباشیم ، دیگران سرنوشتمان را می سازند
تنها با از خودگذشتگی برای دیگر آدمیان می توان جاودانه شد
خار های کوچک زخم به جان نمی زنند ، بلکه با او می آمیزد برای روزهای سختر
سخن های پست ، آدمهای حقیر را جذب و خردمندان را فراری می دهد
بی گمان اولین باژ ، آخرین باژ نخواهد بود
با احساس می شود پند و اندرز داد اما سامان دهی به کشور نیاز به هنجار و چهارچوبی توانمند دارد
سرایش یک بیت درست از زندگی ، نیاز به سفری ، هفتاد ساله دارد
funpatogh . com
